یادگاران مرگ نام سه شی در مجموعه کتابهای هری پاتر (جلد هفتم) میباشد. این سه شی عبارتند از: ابرچوبدستی، سنگ رستاخیز و شنل نامرئیکننده . یادگاران مرگ در واقع نام داستانی از کتاب «افسانههای بیدل قصه گو»(کتابی در مجموعهٔ هری پاتر نوشته جی. کی. رولینگ) میباشد.
داستان از این قرار است که سه برادر هنگام رسیدن به رودخانهای عمیق با استفاده از جادو پلی میسازند. مرگ که همیشه شاهد سقوط افراد به رودخانه و مرگشان بوده از حیلهٔ برادران خشمگین میشود و از این رو تصمیم میگیرد خود با حیلهای انتقام گیرد. او از سه برادر به خاطر ذکاوتشان تشکر میکند و از آنها میخواهد که هرکدام یک آرزو بکنند. بردار اولی و بزرگتر خواستار چوبدستی ای میشود که در هیچ دوئلی شکست نخورد. برادر دومی خواستار سنگی میشود که با آن بتوان مردگان را زنده کرد و برادر سومی خواستار چیزی شد که با آن مرگ نتواند او را تعقیب کند. مرگ از درخت یاس کبود چوبدستی و از رودخانه سنگ را به دو برادر داد و شنل خود را نیز به برادر سوم داد. برادر اولی به دهکدهای رفت و بعد از دوئلی موفق پیش همه از چوبدستی خود گفت. همان شب شخصی به بالین وی آمد او را کشت و چوبدستی را برداشت. برادر دومی به وسیلهٔ سنگ روح دختری را که دوست میداشت و مرده بود را حاضر کرد ولی حضور دختر در دنیای فانی زجر اور بود پس برادر دوم را ترک گفت اما برادر دوم از شوق پیوستن به او خود را کشت. اما برادر سومی با شنل نامرئیکننده سالها از دست مرگ گریخت تا این که به کهنسالی رسید و خود تسلیم مرگ شد.
معرفی
یادگاران مرگ نام سه شی در مجموعه کتابهای هری پاتر (جلد هفتم) میباشد. این سه شی عبارتند از: ابرچوبدستی، سنگ رستاخیز و شنل نامرئیکننده . یادگاران مرگ در واقع نام داستانی از کتاب «افسانههای بیدل قصه گو»(کتابی در مجموعهٔ هری پاتر نوشته جی. کی. رولینگ) میباشد.
داستان از این قرار است که سه برادر هنگام رسیدن به رودخانهای عمیق با استفاده از جادو پلی میسازند. مرگ که همیشه شاهد سقوط افراد به رودخانه و مرگشان بوده از حیلهٔ برادران خشمگین میشود و از این رو تصمیم میگیرد خود با حیلهای انتقام گیرد. او از سه برادر به خاطر ذکاوتشان تشکر میکند و از آنها میخواهد که هرکدام یک آرزو بکنند. بردار اولی و بزرگتر خواستار چوبدستی ای میشود که در هیچ دوئلی شکست نخورد. برادر دومی خواستار سنگی میشود که با آن بتوان مردگان را زنده کرد و برادر سومی خواستار چیزی شد که با آن مرگ نتواند او را تعقیب کند. مرگ از درخت یاس کبود چوبدستی و از رودخانه سنگ را به دو برادر داد و شنل خود را نیز به برادر سوم داد. برادر اولی به دهکدهای رفت و بعد از دوئلی موفق پیش همه از چوبدستی خود گفت. همان شب شخصی به بالین وی آمد او را کشت و چوبدستی را برداشت. برادر دومی به وسیلهٔ سنگ روح دختری را که دوست میداشت و مرده بود را حاضر کرد ولی حضور دختر در دنیای فانی زجر اور بود پس برادر دوم را ترک گفت اما برادر دوم از شوق پیوستن به او خود را کشت. اما برادر سومی با شنل نامرئیکننده سالها از دست مرگ گریخت تا این که به کهنسالی رسید و خود تسلیم مرگ شد.